نام تمام زنان سرزمین من ، حــَوا استــــ
زنانی که هر روز با امیدی متولد می شوند
و هر شب با نا امیدی می میرند
و تحمل می کنند چشمان هرزه ی از حدقه درآمده تان را
این حکم خدایم بود که تو نان آور شدی
و نمی دانست که نان تو طعم سگ می دهد.
وقتی که با نان ،خیانت، خودخواهی و وقاحتت را به زور به خوردم می دهی...
که تو با پاهایی که روی گلویم فشار می دهی
نانت پایین نمی رود...
من
دیر زمانیست که می اندیشم:
"آیا خدایم مُرده است؟؟.."
نظرات شما عزیزان: